در واقع مهندسي مجدد متضمن انجام تغييرات ريشهاي براي ارايهي عملکرد بهبوديافته است.
همر درباره مهندسي مجدد ميگويد: «اولاً برخلاف بسياري از مدهاي مديريتي که روي کاغذ زيبا به نظر ميرسند اما تأثير واقعي بر سازمان ندارند، مهندسي مجدد موثر واقع ميشود. مهندسي مجدد داروي معجزه نيست، اما اگر درست به کار گرفته شود جواب ميدهد. ثانياً زمان باعث خواهد شد که مهندسي مجدد به خوبي جاي خود را پيدا کند. بسياري پمپ وکیوم آبی از مردم با شرايط دشوار در حال کلنجار رفتن هستند. بسياري از صنايع، حتي بخش دولتي با انواع فشار روبهرو هستند و نياز به تغيير دارند. نياز به چيزي که واقعاً به آنها کمک کند. اين نياز باعث خواهد شد که مهندسي مجدد جايگاهي مهم موثر به دست آورد. ثالثاً مقولهي مهندسي مجدد ، سنگين، ترسناک و نشدني نيست و به عنوان يک ابزار ساده و دستيافتني است.» اما چرا مهندسي مجدد با وجودي که استراتژي يا تکنيکي است که براي کسبوکار طراحي شده، توانسته مدافعان و هواداراني را در بخش دولتي جذب کند؟ آنچه در مقابل اين حجم عظيم از مطالب توليدشده درباره کاربردي کردن مهندسي مجدد بايد پرسيد اين است که آيا اصولاً مهندسي مجدد در بخش دولتي قابليت کارکرد دارد؟
گرايش بخش دولتي به مهندسي مجدد
لايههاي چندگانه مديريتي، سيستمهاي متمرکز و پرهزينه، انبوه رويههاي کنترلي و مقررات، موانع دشوار در تضمين کارايي، اقتصاد (به صرفه بودن) و بهرهوري سازمانهاي دولتي است. به عنوان مثال، کنگره امريکا هر سال چند صد لايحه تصويب ميکند، اما براي روشن شدن جزييات احتمالي، حدود 5000 قانون الحاقي و رويه و دستورالعمل ابلاغ ميشود (Peters, 1996). قوانين و مقررات دولتي مربوط به استخدام، ارتقا و اخراج کارکنان در امريکا، بالغ بر 100 هزار صفحه است ( NPR, 1993).
نتيجه اجرا و انجام اين قوانين، پوياترين کارگزار دولتي را هم به زانو در ميآورد. بسياري از اين قوانين محصول تلاش براي ايجاد معيارهاي کنترلي براي جلوگيري از فساد، انحراف و اختلاس است. اما گاهي افراط در آنها باعث شده که اين دستورالعملها و حفاظهاي قانوني، بدون توجه به ارزشهاي غايي که اساساً براي آن تدوين شدهاند، ذاتاً تبديل به هدف شوند (Reyes, 1982). اين شبکه درهم تنيده قانون و مقررات، علاوه بر ايجاد اختلال در جريان روان خدمات، هزينههاي دولتي سنگيني را در قالب هزينههاي کارکنان، تشريفات اداري و کاغذبازي، تدارکات و تأمين تجهيزات و... به بار ميآورد. مهندسي مجدد ميتواند به لزوم وجود اين معيارهاي کنترلي کمک کند و قوانين و مقرراتي را که در طول ساليان روي هم انباشته شدهاند - و بعضي حتي ممکن است دوره عمرشان تمام شده باشد- نشان دهد.
درک اين موضوع
درک اين موضوع دشوار نيست که چرا مهندسي مجدد افکار مديران و دانشپژوهان مديريت دولتي را تسخير کرده است. مهندسي مجدد به سياستگذاران اين فرصت را ميدهد که نگاه تازهاي به منطق و اساس اين قوانين و حفاظها بيندازند، و امکان کنار گذاشتن يا دوبارهنويسي آنها را پيدا کنند. فعاليتهاي مهندسي مجدد در سالهاي اخير در بخشهاي دولتي بسياري کشورها انجام شده است. بسياري از کشورها نيز در حال تجربه آن هستند. به عنوان مثال در فيليپين اصول و پارامترهاي فعاليتهاي دولت با استفاده از چارچوب مهندسي مجدد - به عنوان فلسفه راهنما-، بازتعريف شده است (PCSB, 1995). در اتحاديه اروپا مهندسي مجدد عملکرد مرسوم شده است (Levy, 1998). در افريقاي جنوبي، مهندسي مجدد براي تسهيل فرايندهاي ميان صنعت، نيروي کار و دولت به کار گرفته شده است (Boer, 1995). در ايرلند نيز از مهندسي مجدد براي بهبود تسهيلات خدمات اجتماعي استفاده شده است (Lyons and Kearns, 1997).
:: برچسبها:
در واقع مهندسي مجدد ,
:: بازدید از این مطلب : 345
|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8